لزوم ثبت‌نام دانش‌آموزان ایرانی فاقد مدارک هویتی در اسرع وقت وزیر آموزش و پرورش: امسال بیش از ۱۵۰ هزار کودک در مقطع ابتدایی از تحصیل جا ماندند (۱۶ مهر ۱۴۰۴) ترس‌های اجباری نتایج نهایی کنکور ۱۴۰۴ کی اعلام می‌شود؟ رئیس کمیسیون بانوان و خانواده شورای اسلامی شهر مشهد: مشهد باید در موضوعات گردشگری سلامت و فرهنگی، نقش ملی و منطقه‌ای ایفا کند آموزش کمک‌های اولیه به رانندگان باید در صدور گواهینامه الزامی شود ۱۰ درصد ایرانیان کالری لازم را دریافت نمی‌کنند دارورسانی رایگان درب منزل بیماران‌ ام‌اس در سراسر کشور کاهش آمار تصادفات درون‌شهری در خراسان رضوی طی شش‌ماهه نخست ۱۴۰۴ ۷۰ تا ۸۰ درصد نوزادان کم‌وزن، با تغذیه مناسب به منحنی رشد طبیعی بازمی‌گردند اهدای اعضای جوان مرگ مغزی در مشهد به بیماران نیازمند زندگی دوباره بخشید (۱۶ مهر ۱۴۰۴) صدور هشدار سطح زرد هواشناسی در خراسان رضوی در پی پیش‌بینی کاهش کیفیت هوا در مشهد (۱۶ مهر ۱۴۰۴) هدف‌گذاری جذب ۵ میلیون گردشگر از عراق | آرامگاه شمس در مهر ۱۴۰۵ بهره‌برداری می‌شود آتش به دامنه دماوند افتاد | نابودی ۸ هکتار پوشش گیاهی به دلیل سهل‌انگاری گردشگران رئیس جدید دانشگاه آزاد اسلامی: فعالیت دانشگاه آزاد بدون هیچ وقفه‌ای ادامه می‌یابد از شیر مادر تا صبحانه مدرسه، مسیر سلامت کودکان ایرانی درباره تربیت فرزندانی قوی اما خسته که نقاب قدرت بر چهره دارند | قوی، اما ترک خورده برگزاری رویداد بین‌المللی خاطره‌نویسی با هدف زنده‌نگه‌داشتن یاد شهدای جنگ ۱۲ روزه + شرایط شرکت در رویداد کمبود بیش از ۸ هزار محیط‌بان در کشور احیای دریاچه ارومیه با جدیت در حال پیگیری است صدور کیفرخواست برای سرنشینان کشتی قاچاق سوخت در هرمزگان | سرنشینان، اتباع ۴ کشور خارجی بودند سالانه حدود ۱۰۰ هزار شکایت در سامانه ۱۳۶ ثبت می‌شود گروگان‌گیری کارشناسان اورژانس توسط همراهان بیمار در ساوه | دلیل درگیری و ضرب‌وشتم چه بود؟ پیگیری خسارات جنگ ۱۲ روزه در مراجع قضایی ایران و خارج از کشور همه مراسمات در کافه‌ها رصد می‌شوند | با هرگونه تخلف و برنامه دور از شئونات فورا برخورد می‌شود برخی دانش‌آموزان مدارس فنی و کارودانش مشهد بدون کتاب هستند | کتاب های جدید هنرستانی ها درگیر چاپ مجدد! پوشش بیش از ۱۱۰ کودک کار خیابانی توسط بهزیستی خراسان رضوی در نیمه اول ۱۴۰۴ خیابان، گروگان بی‌قانون‌ها | روایتی درباره سدمعبر، نماد آشکار بی‌احترامی به حقوق شهروندی چگونه فشار خون را در یک ماه پایین بیاوریم؟
سرخط خبرها

روایتی از ۲ مرکز ساماندهی کودکان کار در مشهد | توانمندسازی، آغازی بر پایان کودک‌کار

  • کد خبر: ۳۶۴۰۳۸
  • ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۱۳
روایتی از ۲ مرکز ساماندهی کودکان کار در مشهد | توانمندسازی، آغازی بر پایان کودک‌کار
گزارشی از دو مرکز کودکان کار در مشهد که برای آموزش و مهارت به خانواده و  کودک تلاش می‌کنند.

به گزارش شهرآرانیوز، اتاق رنگی، آن‌ها را در آغوش گرفته است؛ مثل یک دایره پراکنده دورهم نشسته‌اند و دفتر‌ها روبه‌رویشان باز است. با اینکه چشم‌هایشان پر از سؤال است که ما کی هستیم، چیزی نمی‌پرسند؛ چون عادت به سؤال پرسیدن ندارند. آن‌ها فقط به صدای بوق، دود ماشین‌ها و آدم‌هایی که بی‌تفاوت از کنارشان می‌گذرند، عادت دارند. آن‌ها کودکان کار هستند.

شاید گاهی از سر دلسوزی و چیزی که اسمش را می‌گذاریم «محبت»، از آن‌ها خرید کرده یا پولی بهشان داده باشیم، غافل از اینکه سکانس بعدی زندگی آن‌ها، دور از چشمان ما رقم می‌خورد و پول‌های توی جیب این بچه‌ها مثل دخل یک مغازه به پدر و مادر یا مافیایی می‌رسد که از دلسوزی ما و سن کم کودکان، سوءاستفاده می‌کنند. 

اینجا مرکز غربال است؛ اولین مقصد کودکان کار که پس از شناسایی توسط ۱۳۷ به این مکان منتقل می‌شوند تا وضعیت کودک از نظر خانوادگی، بررسی و درنهایت اصلاح شود و کودکان به چرخه کار بازنگردند. بعضی اوقات تعداد کودکان در این مرکز زیاد می‌شود، حتی بیش از اندازه ظرفیت آن. اما خبر خوش اینکه خیلی از اوقات نیز اینجا خلوت است؛ البته اگر تازگی‌ها دقت کرده باشید، کمتر کودک کاری را در سر چهارراه یا خیابان مشاهده می‌کنید.

از  تمیزکردن شیشه ماشین تا  دودکردن اسپند

«شما هم کمک کنید تا  کودکی ما در  چهارراه‌ها و خیابان‌ها تمام نشود»، جمله‌ای است که در حیاط این مرکز، نقش بسته است. در ورودی به سالن بچه ها، قفل است؛ زیرا طبق گفته مدیر مرکز، برخی بچه‌ها ممکن است اقدام به فرار کنند. سالنی که اتاق خواب‌های بچه‌ها اینجاست و اتاقی که حکم کلاس درس را برای آن‌ها دارد، رنگ آمیزی شادی دارد. اینجا حیاطی برای هواخوری و سلفی برای خوردن غذا، هم درنظر گرفته شده است.

فعلا در ساعات اولیه صبح، بچه‌ها درحال نوشتن تمرین «درونی و بیرونی» هستند؛ طبق نوشته‌های روی کاغذشان، درونی به معنای پذیرفتن مسئولیت کار‌هایی است که خودشان کرده‌اند و بیرونی یعنی عواملی که بر این کار‌ها تأثیر گذاشته است. روی بُردی که در ورودی سالن گذاشته شده، نقاشی‌های مختلفی از بچه‌ها سنجاق شده است که هرکدام بهتر از بقیه باشد، بابتش جایزه می‌گیرند. بازی فوتبال دستی، بازی دیجیتالی و فکری، تماشای تلویزیون و شرکت در کلاس‌های آموزشی، جزو برنامه روزانه شان است.

یکی دو سؤال معمول از آن‌ها می‌پرسم که سنشان چقدر است و کار خیابانی آن‌ها چه بوده است. از بین چهارده بچه فقط چند نفر پاسخ می‌دهند که چهارده، پانزده یا هفده ساله هستند و سر چهارراه ها، یا شیشه ماشین تمیز کرده‌اند یا گل رز فروخته‌اند یا اسپند دود کرده‌اند. بعضی بچه ها، اما ساکت‌اند یا خیلی آرام حرف‌ می‌زنند. این کم حرفی وقتی درباره خانواده شان می‌پرسیم، بیشتر هم می‌شود.

خداحافظی با مواد مخدر

حسن، چهره‌ای آفتاب سوخته دارد؛ مثل بیشتر بچه‌های این جمع؛ ابرو‌های پرپشتی دارد، کم پلک‌ می‌زند و موقع صحبت کردن هم خیلی از دست هایش استفاده نمی‌کند. بیرون از اینجا گاهی سر چهارراه‌ها جوراب می‌فروخته و گاهی هم تی به دست، شیشه ماشین‌ها را پاک می‌کرده است؛ کار خیابان و رفقایی که حالا خودش می‌داند رفیقش نبوده‌اند، او را آلوده موادمخدر کرده است. اما حالا حرفش با لهجه مشهدی، یک کلام است: «هروقت بیرون از اینجا بروم، دوستانم بگویند برویم مواد بکشیم، می‌گویم خدافظ!»

تصورش از دوست تغییر کرده است و به قول خودش می‌خواهد از این به بعد چند دوست ورزشکار داشته باشد. همین چندروزی که در مرکز غربال، شب را به صبح رسانده، برای چند سال آینده اش هم برنامه ریزی کرده است. با خودش فکر کرده است که به جای سر چهارراه، در یک شیرینی پزی کار کند تا زمانی که به سن قانونی سربازی برسد. حسن می‌خواهد بعد از سربازی به سر کار برود و پول جمع کند تا بتواند موتور یا ماشین بخرد.

وقتی آرزوی بچه‌ها را‌ می‌پرسم، آرزوی حسن از همه عجیب‌تر است: «آرزو دارم زودتر از مادرم بمیرم.»

تجربه بزرگ سالی در کودکی!

امیر برعکس بچه‌های دیگر، عاشق حرف زدن است؛ جوری با هیجان حرف می‌زند که‌ نمی‌توانی شش دانگ حواست را به او ندهی. پوست سفیدی دارد و برخلاف بچه‌های کار، صورتش از آفتاب نسوخته است. لابه لای خاطرات پرهیجانش که‌ می‌تواند ساعت‌ها جزئیات آن‌ها را برایت ترسیم کند، به این می‌رسم که با چهارده سال سن، موتورسواری کرده و شیره و تریاک هم مصرف کرده است.

به قول خودش، پنهانی آتش می‌کرده و این کار را هم از دوستانش یاد گرفته است.   با عمر کمی که دارد، کار جلوبندی، بستنی فروشی،‌ام‎دی اف، سوپرمارکت، آرایشگاه، عطاری و کار‌های مختلف سر چهارراه‌ها را تجربه کرده است. تصمیمش برای دنیای بیرون از مرکز غربال، این است که دوباره سراغ‌ام دی اف کاری برود و در مدرسه شبانه روزی درس بخواند.   

درباره سعید ماجرا این گونه بوده است که پدرش دوباره ازدواج کرده و از آن زمان، او با مادربزرگش زندگی می‌کرده است و حالا به خاطر کار‌هایی که کرده است، مادربزرگ دیگر نمی‌خواهد او را نگه دارد و قرار است پیش پدر و نامادری اش برگردد. او مابین صحبت‌های بقیه بچه ها، هم می‌پرد تا نقشه‌هایی را که دارد، بیان کند. 

مثل یک مرد سن وسال دار می‌گوید: «دیگر دور رفیق بازی را خط می‌کشم.»  حرف‌های ما و بچه‌ها گل انداخته است. هرکدامشان مانند یک قصه نخوانده‌اند که وقت نمی‌کنی بعضی از برگ‌های آن را بخوانی. اما با همان چند ورق اولی که خواندی، متوجه می‌شوی که یک روز خوب از دید این بچه ها، «درکنار خانواده بودن» است.

کودکان کار غیربومی

همه این بچه‌ها مشهدی نیستند، اما در خیابان‌های شهری که کیلومتر‌ها از شهر خودشان دورتر است، کار می‌کنند؛ شهر‌هایی مانند اهواز، زاهدان، بومهن. طبق گفته مدیر مرکز، بعضی استان‌ها در زمینه توانمندسازی کودکان کار، آن طور که باید تلاش نمی‌کنند و نتیجه اش این است که برای مثال محمد، دومین بار است که برای کار به مشهد می‌آید.

او‌ می‌گوید: سه ماه پیش کار‌های او را پیگیری و به زاهدان منتقلش کردیم، اما دوباره چند روز پیش در ترمینال شناسایی شده است؛ او بیماری کلیوی نیز دارد.   هرچند که قصه این بچه‌ها تا اینجای کار تلخ است، سرنوشت کودکان کاری که قبلا سر از مرکز غربال و روزانه درآورده‌اند، نشان می‌دهد که از این به بعد، قطار زندگی شان روی ریل درستی حرکت خواهد کرد؛ مثل احمد، کودک شش ساله‌ای که پدر و مادرش برای اینکه از او به عنوان ابزاری برای درآمد استفاده کنند، روزانه شش سی سی متادون به او می‌دادند.

پس از شناسایی این کودک، مشخص شد فقط برادرش شرایط لازم برای مراقبت از او را دارد که پس از درمان اعتیادش در بیمارستان اکبر و اقدامات توانمندسازی، کودک تحویل برادرش داده شده است. مدیر مرکز می‌گوید: پدرش را به کمپ ماده ۱۶ و مادر را به مرکز ماده ۱۵ برای ترک فرستادیم. این بچه آرزوی داشتن یک دوچرخه را داشت که توانستیم برایش تهیه کنیم.

نذر شادی برای بچه‌ها

درخت آرزو‌های این مرکز، رؤیا‌های متفاوتی را روی شاخه‌های خود دارد؛ از داشتن دوچرخه، ساعت مچی و دفترنقاشی تا سینمای گروهی و. خوشبختانه تا حد امکان، آرزوی این بچه‌ها را مرکز و خیران برآورده می‌کنند. آن طور که مدیر مرکز می‌گوید، خیلی‌ها نذر می‌کنند، تعداد بچه‌ها را‌ می‌پرسند و برای آن‌ها خوراکی یا لوازم می‌آورند.

کمک مالی به کودکان کار؛ مساوی با آسیب‌های بیشتر برای آن‌ها

مرتضی یعقوبی، مدیرعامل مؤسسه خیریه «مهر هشتم» و همین مرکز غربال کودکان کار است که ما را در این بازدید همراهی می‌کند. او با اشاره به اینکه فعالیت مرکز غربال مربوط به کودکانی است که کار‌های کاذبی، چون گل فروشی، فروش جوراب یا آدامس، تکدیگری و... را انجام می‌دهند، می‌گوید: ظرفیت این مرکز سی نفر و مختص پسرهاست، اما مواقعی هم بوده است که به ناچار ۵۷ کودک را در اینجا نگهداری کرده‌ایم.

در مشهد سه مرکز روزانه نیز داریم که بعد از اینکه کودک تحویل خانواده اش داده شد، پرونده اش به این مراکز می‌رود. این مراکز باید روزانه به ۱۲۰ کودک و خانواده‌های آن‌ها رسیدگی کنند. طبق بررسی‌های انجام شده، حضور کودکان کار بر سر چهارراه‌ها به چند عامل فقر فرهنگی، نگاه مافیایی به کودکان کار و خیابان و همچنین خانواده‌های فاقد هویت برمی گردد.

یعقوبی ادامه می‌دهد: فقر فرهنگی به این معناست که خانواده مشکلی در تأمین معیشت کودک ندارد، اما کودک در ارتباط با گروه هم سال و محیط‌های پرخطر به کار خیابان هدایت می‌شود. ازسوی دیگر متأسفانه نگاه مافیایی به کودکان کار وجود دارد و افراد با ایجاد ترس در کودکان، از آ ن‌ها استفاده ابزاری می‌کنند. در خانواده‌های بی هویت نیز معمولا کودکان به دلیل فقر مالی و فرهنگی، درگیر کار خیابان می‌شوند.

او با اشاره به اینکه کار کودکان بر سر چهارراه‌ها تبعات دیگری هم دارد، بیان می‌کند: یکی از این تبعات، این است که آینده صنعت با کار کودکان به خطر می‌افتد؛ زیرا این کودکان قادر به تحصیل نیستند و در آینده نیز نمی‌توانند چنین کار‌هایی داشته باشند؛ همچنین بعضی از این بچه ها، درآمد خوبی دارند و حاضر نیستند کار دیگری با پول کمتری داشته باشند و در سال‌های آینده، نیروی کار جوان خود را از دست می‌دهیم.

مدیرعامل مؤسسه خیریه مهر هشتم، کمک مالی به کودکان سر چهارراه‌ها را موجب هدایت آن‌ها به سمت آسیب‌های بیشتر می‌داند و درباره روند کاری این مرکز، بیان می‌کند: تیم سایبان مهر برای سامان دهی کودکان کار درنظر گرفته شده است و از معاون دادستان حکم دارند تا به شناسایی این کودکان، اقدام و آن‌ها را به مرکز غربال منتقل کنند. در ابتدای ورود با اسکن عنبیه، سابقه کار کودک، مشخص و پس از آن آزمایش اعتیاد گرفته می‌شود که متأسفانه تعدادی از این بچه‌ها درگیر مصرف موادمخدر هستند.

یعقوبی با اشاره به کاهش حضور کودکان کار اتباع در این مرکز می‌گوید: سال گذشته، درمیان کودکان کاری که پذیرش داشتیم، بین ۶۰ تا ۷۰ درصد اتباع بودند که امسال این میزان به ۵ درصد کاهش پیدا کرده است.

او درباره سرنوشت کودکان کاری که مصرف کننده مواد هستند، اظهار می‌کند: این کودکان برای ترک به بیمارستان ابن سینا منتقل می‌شوند و بعد برای طی روند اداری، به این سیستم بازمی گردند. اما اگر اعتیاد نداشته باشند، وارد خوابگاه می‌شوند و طی یک یا دو دوره بیست ویک روزه به توانمندسازی آن‌ها و خانواده هایشان کمک می‌شود.

بازهم در صورتی که این دو بازه زمانی توانمندسازی به نتیجه نرسد، کودک به مراکز بلندمدت منتقل خواهد شد و این موضوع تا زمانی که شرایط خانواده بهبود یابد، ادامه خواهد داشت؛ در غیر این صورت، کودک به مرکز شبه خانواده می‌رود. اگر کودکان بالای پانزده سال باشند، علاوه بر آموزش مهارت‌های ده گانه، مهارت شغلی نیز با آموزش از طریق فنی وحرفه‌ای به آن‌ها یاد داده می‌شود. چالش‌های خانواده را نیز بررسی و به توانمندسازی اقتصادی شان کمک می‌کنیم.

۲ کودک کار از  دل یک خانواده

مرکز غربال، نقطه پایان مسیر سامان دهی کودکان کار و خانواده هایشان نیست؛ مقصد بعدی، یکی از مراکز روزانه کودکان کار است که علاوه بر کمک‌های معیشتی به خانواده ها، برایشان کارگاه‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف نیز برگزار می‌کنند. یکی از این مراکز روزانه در طبقه همکف مجتمع شوق زندگی واقع شده است.  

«ریزه گل»، مادر سه پسر است که دو تا از آن‌ها به دلیل کار بر سر خیابان ها، به مرکز غربال منتقل شده‌اند و حالا برای پیگیری پرونده بچه هایش، به مرکز روزانه آمده است. لباس سوزن دوزی که بر تن کرده است، نشان از این دارد که اهل قوم بلوچ است، اما کارت تبعه خارجی دارد که تابعیتش را افغانستانی نشان می‌دهد؛ به قول خودش، مادرش ایرانی است. سعید چهارده ساله، وحید سیزده ساله و امیر هشت ساله است.  

ریزه گل می‌گوید از وقتی پسر آخرش به دنیا آمده است، از زابل به مشهد آمده‌اند؛ زیرا آنجا برای شوهرش کار نبود. کمی طول کشیده، اما ریز ه گل بالاخره متوجه شده است که مشکل، نبود کار نیست، بلکه شوهرش، مرد زندگی نمی‌شود و حالا «۲۱ روز» شمار روز‌هایی است که از او جدا شده؛ چون مصرف کننده مواد مخدر است. 

حالا دلیل کار بچه‌ها روشن شده است. او با زبان بلوچی می‌گوید: خودم صبح تا شب کار می‌کنم و بچه‌ها را هم سر چهارراه‌ می‌فرستادم یا‌ می‌گفتم ضایعات جمع کنند تا خرجمان دربیاید. باور داری کرایه خانه مان عقب افتاده است؟ باور داری گاهی نان خشک می‌خوریم؟ باورت می‌شود گاهی یک هفته غذا در خانه نداریم؟   معتقد است حتی اگر از گرسنگی بمیرد، هم خانواده اش به او کمک نمی‌کنند. 

وحید را بیشتر از یک ماه است که از مرکز غربال ترخیص کرده و اکنون برای ترخیص سعید آمده است، اما کارشناس، مجوز را برایش صادر نمی‌کند؛ زیرا مدارک اثبات نسب سعید را هنوز تحویل نداده‌اند.   می‌پرسم وحید که ترخیص شده است، دیگر سر کار نمی‌رود؟ می‌گوید: می‌رود، اما دیگر سر چهارراه نمی‌رود، در یک کارواش کار می‌کند؛ از ۸ صبح تا ۱۱ شب. مدرسه هم نمی‌تواند برود؛ چون مدرک شناسایی نداریم.  

به استناد بررسی‌های کارشناسان مرکز روزانه کودکان کار، این خانواده واقعا وضعیت مالی خوبی ندارند و حتی برخی از اعضای کادر مرکز برای آن‌ها بسته معیشتی تهیه می‌کنند. آن سوی داستان، خانواده‌هایی هم هستند که وضع مالی خوبی دارند، اما به دلیل مشکلات فرهنگی یا بی توجهی به تربیت فرزند، کودک را به سمت کار خیابان سوق می‌دهند.   

نمونه اش زنی شیک پوش است که بعد از ریزه گل وارد مرکز می‌شود و خودش را مادر یکی از بچه‌ها معرفی می‌کند؛ طبق گفته اسکندری، کارشناس مرکز روزانه شوق زندگی، بچه او دو سال پیش در هنگام کار، شناسایی و به مرکز غربال منتقل و سپس ترخیص شده است، اما همچنان کارشناسان با خانواده اش در ارتباط هستند تا وضعیت کودک را بررسی کنند.

لزوم خروج کودکان کار از  بزرگ سالی کاذب

مسئول شبکه هماهنگی مراکز غیرانتفاعی شبه خانواده خراسان رضوی نیز با اشاره به اینکه گداپروری خیلی در جامعه رواج پیدا کرده است، از لزوم فرهنگ سازی می‌گوید: افراد به جای کمک کردن یا خرید از کودکان سر چهارراه ها، با ۱۳۷ تماس بگیرند تا برای انتقال این کودکان به مراکز سامان دهی اقدام شود.

مهناز  دیهیم بیان می‌کند: حتی اگر می‌خواهند به این کودکان کمک مالی کنند، به مجتمع شوق زندگی بیایند و مطمئن باشند که هر کمکی بکنند یا وسیله‌ای را برای استفاده این کودکان یا خانواده هایشان تحویل بدهند، به دست همان افراد خواهد رسید.   او اضافه می‌کند: در این مجتمع سعی می‌کنیم علاوه بر سامان دهی و توانمندسازی خانواده این کودکان، خود کودک را نیز به چرخه کودکی خود بازگردانیم و از دوره بزرگ سالی کاذب خارج کنیم؛ زیرا زمانی که کودک از چرخه تحصیل خارج شود، به مسیر‌های نادرستی می‌رود.   

دیهیم به فعالیت مؤسسات خیریه تحت عنوان طرح «سایبان مهر» اشاره می‌کند و‌ می‌گوید: در قالب این طرح، این کودکان شناسایی می‌شوند؛ در خیلی از این موارد بچه‌ها بیمار هستند که این موضوع و مشکلات دیگر کودک را مددکار بررسی می‌کند و از خانواده خواسته می‌شود که این موضوعات را اصلاح کنند، حتی پس از اصلاح خانواده و ترخیص کودک از مرکز غربال یا سایر مراکز، بازهم پرونده اش را مددکار پیگیری خواهد کرد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->